۱۳۹۴/۵/۲۹
روزبه
تصنیف کاروانهمه شب نالم چون نی كه غمی دارم دل و جان بردی اما نشدی يارم
با ما بودی ،بی ما رفتی چو بوی گل به كجا رفتی؟ تنها ماندم، تنها رفتی
چو كاروان رود، فغانم از زمين بر آسمان رود، دور از يارم خون می بارم
فتادم از پا به ناتوانی، اسير عشقم چنان كه دانی
رهائی از غم نمی توانم، تو چاره ای كن كه می توانی
گر ز دل برآرم آهی،آتش از دلم خيزد چون ستاره از مژگانم،اشک آتشين ريزد
چو كاروان رود، فغانم از زمين بر آسمان رود، دور از يارم خون می بارم
نه حريفی تا با او غم دل گويم نه اميدی در خاطر كه تو را جوبم
ای شادی جان سرو روان، كز بر ما رفتی
از محفل ما چون دل ما، سوی كجا رفتي؟
تنها ماندم، تنها رفتی
به كجائی غمگسار من، فغان زار من بشنو بازآ بازآ
از صبا حكايتی ز روزگار من بشنو بازآ، بازآ سوی رهی
چون روشنی از ديده ما رفتی، با قافله باد صبا رفتی
تنها ماندم ، تنها رفتی
-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
خواننده: مرحوم استاد غلامحسین بنان
آهنگساز: مرحوم استاد مرتضی محجوبی
تنظیم: مرحوم استاد جواد معروفی
ترانه سرا: مرحوم استاد رهی معیری
آهنگ در مایه دشتی